معنی پایتخت لیبریا

حل جدول

فرهنگ فارسی آزاد

لیبریا

لیبریا- (Liberia) جمهوری آفریقائیست در ساحل غربی، و میان سیرالئون و ساحل عاج، از سال 1847 مستقل شد و پایتختش مونرویا Monrovia و زبان رسمی آن انگلیسی است،

لغت نامه دهخدا

لیبریا

لیبریا. [ب ِ] (اِخ) (کشور...) نام جمهوری کنار گینه به آفریقا مؤسس به سال 1822 م. به مساحت 94500هزار گز مربع و دارای حدود 2میلیون تن سکنه. مرکز آن مُنرویا و محصول آن قهوه است.


پایتخت

پایتخت. [ت َ] (اِ مرکب) پاتخت. شهری که پادشاه در آن سکونت دارد و بعربی دارالسلطنه گویند. (غیاث اللغات). قُطب. حاکم نشین. کرسی. کرسی مملکتی.دارالملک. پادشائی. حضرت. واسطه. قاعده (تبریز قاعده آذربیجان است). قاعده ٔ ملک. عاصمه. قصبه. مستقر. مقر. مستقر ملک. نشست. نشست گاه. تختگاه. ام البلاد. سریر. سریرگاه. دارالاماره. دارالمملکه. دار مملکت: ثم عبدالعزیزبن موسی بن نصیر و سریره اشبیله. ثم ایوب بن حبیب اللحمی و سریره قرطبه. (نفخ الطیب ج 1 ص 140).

فارسی به انگلیسی

واژه پیشنهادی

لقب لیبریا

کشور بردگان

فرهنگ معین

پایتخت

(تَ) (اِمر.) شهری که محل مقر حکومت باشد.

فرهنگ عمید

پایتخت

شهری که مرکز سیاسی یک کشور، محل اقامت پادشاه یا رئیس‌جمهوری و هیئت دولت باشد،

فارسی به عربی

پایتخت

راسمال

فرهنگ فارسی هوشیار

پایتخت

شهری که محل اقامت شاه یا رئیس جمهور ی هیئت دولت باشد

معادل ابجد

پایتخت لیبریا

1666

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری